َشبانه
یه شب ابری و بارونی توی شمال. از همونایی که دوست دارم. بازم exposure طولانی، این دفعه دستم کمتر لرزیده. اگه دقت کنین بین اون دوتا کاج، ماه تقریبا کامل رو می بینین.
یه شب ابری و بارونی توی شمال. از همونایی که دوست دارم. بازم exposure طولانی، این دفعه دستم کمتر لرزیده. اگه دقت کنین بین اون دوتا کاج، ماه تقریبا کامل رو می بینین.
قورباغه بیچاره تو شمال اومده بود تو ساختمون. به نظر من خیلی هم چیز جالبی بود، ولی وقتی صدای جیغ خانومای همسفر دراومد مجبور شدیم ببریمش بیرون.
همین یه کار مونده بود که وسط حیاط دانشکده برامون مطربی کنن و ما گوش کنیم.
کیفیت عکس افتضاحه. می دونم.
این یه ویلای نیمه کاره اس که پنج ساله همینجوری نیمه کاره مونده. شبا واقعا ترسناک می شه و آدم رو یاد خونه جادوگرا می اندازه.
ضمنا خیلی سعی کردم که دستم نلرزه، ولی مسلما نشد.
گروه کنترل اخیرا یه آدم کنترل شونده ساخته! ضمنا قراره تو مرحله بعدی، مخابراتی ها دستگاه رو بی سیم کنن!